واکاوی علل چرخش سیاست آنکارا در حوزه عبری-عربی (3) تاثیر معادلات انرژی در سیاست های ترکیه
در قسمت سوم برنامه به تاثیر معادلات انرژی در سیاست های ترکیه خواهیم پرداخت.
همانطور که در برنامه قبلی به آن اشاره کردیم، ترکیه در کنار رقابتهای ژئوپلیتیک، به دنبال دستیابی به موقعیت هاب انرژی در منطقه است. آنکارا برای ایفای نقش منطقهای موثر در معادلات قدرت، به دنبال بهرهگیری از ظرفیت جغرافیایی خود به عنوان پل میان شرق و غرب است. ترکیه به عنوان کشوری که از کمترین منابع انرژی برخوردار است، همواره به این چشم دوخته که به بزرگترین صادرکننده انرژی تبدیل شود و این امر استراتژی کلان و ملی برای این کشور است. اهمیت این مساله ناشی از چند عامل است.
نخست این که نگاه ترکیه به حوزه انرژی بر روابط منطقهای این کشور موثر است. این راهبرد ترکیه را به مکانی برای تبدیل و انتقال انرژی از مناطق همجوار شامل غرب آسیا، آسیای مرکزی، قفقاز و روسیه به سمت اروپا تبدیل میکند.
دوم این که احداث خط لوله گاز و نفت از جمهوری آذربایجان به ترکیه، در روابط ترکیه با این کشور و هم تمایل آنکارا در تبدیل به هاب انرژی موثر بوده است اما مشکل این مسیر فقدان گاز و نفت کافی در جمهوری آذربایجان برای انتقال به بازار اروپایی است.
سوم موضوع انتقال گاز روسیه به ترکیه است که خط لوله ترک استریم نمونه آن است. اهمیت این موضوع بعد از جنگ اوکراین افزایش یافته است.
موقعیت جغرافیایی و راهبرد همکاری با همسایگان به ترکیه توانایی مدیریت خطوط انرژی به اروپا را داده است. روسیه، و حوزه کاسپین منابع سرشار گاز به اتحادیه اروپا توسط ترکیه هستند. میزان واردات گاز طبیعی این اتحادیه از 14 درصد به 23 درصد در سال 2030 میرسد. مهمترین خطوط انتقال انرژی از مسیر ترکیه به غرب عبارتند از خط لوله جریان آبی، خط لوله جریان جنوبی، خط لوله گازی ترکیه- یونان- ایتالیا (تاناپ)، خط لوله گازی باکو – تفلیس - ارزروم و خط لوله نفتی باکو – تفلیس - جیحان و خط لوله انتقال گاز ایران به ترکیه است.
گوینده دوم:
ترکیه تلاش دارد به یک هاب انرژی تبدیل شود بطوریکه بخش اندکی از انتقال سوختهای فسیلی را برای مصرف داخلی و بخش عمده را برای صادرات انجام میدهد.
در ژانویه 2020 خط لوله جدید ترک استریم برای انتقال گاز روسیه از طریق دریای سیاه به ترکیه و سپس اروپای جنوب شرقی و مرکزی افتتاح شد و در ادامه همین روند از طریق خط لوله تاناپ، گاز طبیعی از میدان شاه دنیز جمهوری آذربایجان از طریق ترکیه به مرز یونان و از آنجا توسط خطوط لوله تاپ به اتحادیه اروپا منتقل میشود، اما گاز کافی در جمهوری آذربایجان برای انتقال از این خط لوله وجود ندارد.
هدف گذاری برای تبدیل به هاب انرژی منطقهای توسط ترکیه سبب شکلگیری الزامات راهبردی متنوعی برای این بازیگر منطقهای شده، به این معنی که آنکارا مجبور به بازیابی روابط خود با برخی از کشورهای منطقه بر اساس نیازها و منافع است.
موضوع دیگر، اکتشاف منابع جدید نفتی و گازی در حوزه مدیترانه شرقی است که ترکیه برای آن برنامه بلندمدت طراحی کرده است. آنکارا در همکاری با لیبی به دنبال این است که یک توافق جمعی در منطقه مدیترانه شرقی انجام شود. آنکارا همواره به این موضوع چشم دوخته که انتقال منابع گازی اکتشافی در این منطقه از طریق خاک ترکیه انجام گیرد. با توجه به این ویژگیها، ترکیه در حال تبدیل به یکی از کشورهای مهم در اکتشاف، انتقال و ترانزیت انرژی است، چرا که برخی از خطوط لوله انتقال انرژی از این کشور عبور میکنند. به این ترتیب اگر ترکیه بتواند زیرساختهای مرتبط و امکانات ذخیره سازی گاز طبیعی را فراهم و همچنین قوانین مرتبط با بازار انرژی را تنظیم کند، با توجه به موقعیت جغرافیایی خود در دراز مدت خواهد توانست به هاب انرژی تبدیل شود، ترکیه در این مسیر به گاز روسیه و ایران نیاز دارد.
طبیعتاً کشف منابع جدید انرژی توسط ترکیه، نیز بر این روند موثر خواهد بود. البته مساله اکتشاف، بهره برداری و انتقال منابع انرژی مدیترانه شرقی موضوعی پر چالش است که ترکیه هم یکی از طرفهای درگیر در آن است و در صدد است تا کشورهای این حوزه و همچنین رژیم صهیونیستی را به توافق همه جانبه ای تشویق کند که در نتیجه آن منافع ترکیه تامین شود. بنظر می رسد برای آنکارا انتقال انرژی مدیترانه شرقی به اروپا از طریق ترکیه یک اولویت است، اگر چه خطوط انتقالی دیگری نیز مورد نظر کشورهای حوزه مدیترانه است.
گوینده دوم:
در ادامه ذکر خواهیم کرد که چگونه موقعیت ژئوپلیتیکی ترکیه منافع امریکا را در منطقه تامین می کند. برای اهداف منطقهای آمریکا، به ویژه در غرب آسیا و دریای سیاه ویژگیهای ترکیه، مانند عضویت در ناتو، مقابله با تروریسم و توازن در برابر روسیه، باعث شده است که این کشور به یکی از متحدین واشنگتن تبدیل شود.. پس از حمله روسیه به اوکراین نیز اهمیت ترکیه بیش از پیش برای آمریکا و غرب نمایان شد و به نحوی آمریکا از آنکارا خواسته است در مدار سیاست های غرب حرکت کند. هر چند که ترکیه سعی کرده است که با سیاستی متوازن هم ملاحظات روسیه و هم دغدغه های غرب در باره اوکراین را در نظر بگیرد و نشان دهد که در قبال این بحران سیاست مستقلی را اتخاذ کرده است. در دوره ترامپ نیز سیاست آمریکا در قبال ترکیه مبتنی بر جلوگیری از گرایش راهبردی آن به سمت محور روسیه و ایران بود. به رغم اختلاف واشنگتن و آنکارا در خرید موشکهای ضدهوایی اس 400 توسط ترکیه، اما آنکارا در عملیاتهای هوایی ائتلاف ضدداعش پایگاههای خود را در اختیار این کشور قرار داد و از سوی دیگر واشنگتن نیز واکنشی علیه عملیاتهای شاخه زیتون و سپر فرات ارتش ترکیه در شمال سوریه نشان نداد.
هر چند به نظر می رسد، با روی کار آمدن بایدن، سیاست خارجی دو کشور در پی بازتعریف روابط است بطوریکه در گزارشی که اندیشکده مرکز پیشرفت آمریکا Center for American Progress در این مورد در سال 2021 اذعان کرده است: «دولت بایدن باید به حفظ توازن در تعادل بین منافعی که در روابط با ترکیه وجود دارد، توجه کند. اقدام به مجازاتی بیش از حد، میتواند اقتصاد ترکیه را فلج کند در حالی که ترکیه، نیازمند تقویت دموکراسی است. آمریکا نمیتواند در همه بخشهای روابط با ترکیه رویکرد سرسختانه در پیش گیرد. »
در حوزه منطقهای نیز از دید آمریکا، نزدیک شدن روابط ترکیه به رژیم صهیونیستی، مصر، عربستان سعودی و امارات برای توازن قدرت در خلیج فارس اهمیت داشته و دارای پیامد مستقیم برای آمریکا است. عادیسازی روابط بین این بازیگران، محاسبات آمریکا در منطقه را آسان میکند، زیرا مجبور نیست متحدی را بر دیگری ترجیح دهد. ایران در قالب محور مقاومت قادر به شکلدهی ائتلافی منسجمتر و کاملتر نسبت به ترکیه در منطقه غرب آسیا شده است. در این شرایط، چرخش ترکیه به رژیم صهیونیستی، امارات متحده، عربستان سعودی و مصر ائتلاف جدیدی را شکل میدهد تا به زعم خود بتواند با کنار زدن محور مقاومت به عنوان ائتلاف اصلی در غرب آسیا، اهداف خود در تقابل با ایران و ایفای نقش بیشتر در کنار آمریکا را تحقق بخشد. این در شرایطی است که با توجه به تقویت همگرایی ایران ، روسیه و چین بنظر می رسد ترکیه برای ایفای نقش در نظم نوین منطقه ای، نیازمند تقویت روابط و همسویی با این سه کشور می باشد.